-
هیچوقت به یک زن دروغ نگو!
جمعه 6 خردادماه سال 1390 15:02
مردی با همسرش تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازم خواستن که با رئیس و چنتا از دوستاش برای ماهیگیری به کانادا بریم" ما به مدت یک هفته اونجا می مونیم.این فرصت خوبیه تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم پس لطفا لباس کافی برای یک هفته برام بردار و وسایل ماهیگیریمو هم آماده کن ما از اداره حرکت می کنیم و من سر راه وسایلم رو...
-
زیب
جمعه 6 خردادماه سال 1390 14:35
یکی از رفقا که مدت زیادی نیست که به سمت استادی یکی از دانشگاههای تهران خودمون نائل اومده نقل میکرد که: سر یکی از کلاس هام توی دانشگاه X ، یه دختری بود که دو سه جلسه اول، ده دقیقه مونده بود کلاس تموم بشه، زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت: استاد! خسته نباشید !!! البته منم به شیوه همه عزیزان دیگه !! به درس دادن ادامه میدادم...
-
مادر
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 22:15
یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی فهمم. مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید. بعدها پسر از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟ پدرش تنها توانست بگوید:تمام زنها برای هیچ چیز گریه میکنند. پسر بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز...
-
جالبه، حتماً بخوونید
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 12:37
چشمهایتان را باز میکنید. متوجه میشوید در بیمارستان هستید. پاها و دستهایتان را بررسی میکنید. خوشحال میشوید که بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار میدهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق میشود و سلام میکند. به او میگویید، گوشی موبایلتان را میخواهید. از اینکه به خاطر یک تصادف...
-
haaay vaye man!!
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 12:28
ضد حال یعنی بعد از این همه سال تازه فهمیدیم که تو کارتون فوتبالیستا اون آقاهه عموی سوباسا نبود! دوست پسر مامانش بوده ـ برای سوباسا متاسفم. من که همیشه عاشق کاکرو بودم با خانواده پاک دامنش
-
ayyyyy baba:D
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 12:20
-
احساس
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 16:56
یادمون باشه که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" ...کمی کنجکاوی پشت "همینطوری پرسیدم" ...قدری احساسات پشت "به من چه اصلا"... مقداری خرد پشت "چه میدونم"... واندکی درد پشت "اشکالی نداره" وجود داره....
-
زلال
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 23:06
فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بی کران زلال که باشی ، آسمان در توست ....
-
قهوهء تلخ
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 13:31
تو به تلخی ات می بالی! و من عاشقانه در تو حل می شوم... شاید دگر هرگز شکری درکار نباشد، اما... این همان قهوهء تلخ است که شیرین شده!
-
نگــــــاه
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 12:31
دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکدیگــر نگــــاه کنیم.
-
تشکر!
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 20:30
این آهنگ که الان رو وبلاگم گذاشتم یه عزیزی به این وبلاگ و همه خواننده هاش هدیه کرده من واقعا آهنگشو دوست دارم و به نظرم فوق العاده است از طرف خودم یه دنیا ازش تشکر میکنم خوشحال میشم دوستای گلمم نظراتشونو بذارن منم واسه تشکر این گلهارو بهش هدیه میکنم
-
شاد زیستن
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 14:05
شما قدرت دارید به خودتان آسیب برسانید یا منفعت. اگر شاد زیستن را انتخاب نکنید، هیچ کس نمیتواند شما را خوشحال کند. خداوند را به خاطر ناخشنودی خود ملامت نکنید! اگر شاد زیستن را انتخاب کنید، هیچ کس نمیتواند شما را غمگین کند... این ما هستیم که از زندگی چیزی میسازیم که هست
-
جامه ی اندوه !
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 14:25
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت انچنانکه فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه ی اندوه نپوشان هرگز . . .
-
مادر!
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 14:19
خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است..
-
معجزه سکوت!
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 13:02
گاه سکوت معجزه می کند بودن همیشه در فریاد نیست فقط کافیست خوب گوش دهیم این سکوت،خود از جنس فریاد است.
-
به همین سادگی!
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 20:52
هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم حالا بعد از یک بار دیگر به زمین خوردن برخاسته ام گرد و خاک را از لباسم پاک میکنم ساکم را بر میدارم و به راه می افتم این بار راهی را برمیگزینم که تو در مسیرش نباشی راهی که حتی جای...
-
وصیت!
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 16:21
شاید روزی فرا برسد که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است. در چنین روزی، تلاش نکنید...
-
زندگی
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 16:16
گاه یک سنجاقک به تو دل میبندد و تو هر روز سحر مینشینی لب حوض تا بیاید از راه از خمه پیچک نیلوفرها رو موهای سرت بنشیند یا که از قطره ی آب کف دستت بخورد گاه یک سنجاقک همه معنیه یک زندگی است ...
-
دریا
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 18:05
کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود؛ روی ساحل نوشت: دریا "دزد" است - مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ساحل نوشت: دریا سخاوتمندترین سفره ی هستی است - موج دریا آمد و جملات را با خود محو کرد و این پیام را به جا گذاشت: برداشت دیگران در مورد خود را در وسعت خویش حل کنیم چه خوبست مثل دریا باشیم
-
چه اندازه با احساسات وعواطف خود در ارتباط هستید
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 11:56
این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید! هنگامی که غمگین و ناراحت هستید, آیا می توانید علت نناراحتی خود را پیدا کنید؟ همیشه 4 امتیاز بیشتر اوقات 3 امتیاز برخی مواقع 2 امتیاز به ندرت 1 امتیاز هر چند وقت یک بار شما...
-
دوستی پروانه ای
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 19:57
یک شب سرد پاییز یک پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرک و به شیشه زد: تیک! تیک! تیک! پسرک که سرش حسابی گرم بود، برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست! پروانه با شور و شوق گفت: میخوام باهات دوست بشم، لطفا پنجره رو باز کن. اما پسرک با اوقات تلخی جواب داد: نمیشه، تو یه پروانه هستی! پروانه خجالت زده سرش رو کج کرد و با صدای...
-
قطره
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 16:15
قطره دلش دریا میخواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته بود. هر بار خدا میگفت: از قطره تا دریا راهیست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست. قطره عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار...
-
ایستادگی!
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 15:37
می توان برگی بود و با یک نسیم افتاد ...و می توان درختی بود و با داغ هزاران برگ تا بهار ایستاد
-
کی گفتمت ؟؟
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 22:04
کی گفتمت که خشت سرا از طلا مکن گفتم سرای خلق چو ویرانه ها مکن کی گفتمت که مرو بر مراد خویش گفتم مراد کسی زیر پا مکن کی گفتمت که دور ز عیش و سرورباش گفتم سرور و عیش کسی را عزا مکن کی گفتمت که نام خدا بر زبان مبر گفتم جفا به خلق به نا م خدا مکن شوشتری
-
تو چه بهایی می پردازی؟!
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 12:52
هر کس بهایی می پردازد. بعضی ها بهای رفتن. بعضی ها بهای ماندن. بعضی ها دلشان را می گذارند و می روند. بعضی ها می مانند بی دل بستن. بعضی ها دل می کنند و میروند. بعضی ها می مانند چون نمی توانند دل ببرند.
-
مهربانی!
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 20:40
دوستت دارم....نه آنقدر زیبایی...که بخواهم چشمانت را توصیف کنم نه آنقدردوری ........که از هجرانت حرف بزنم نه آنقدر دست نیافتنی هستی که بخواهم حسرتت را بخورم ....تو....تو...فقط آنقدر مهربانی که دلم نمی آید عاشقت نباشم....
-
آدمهای ساده
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 00:52
آدمهای ساده را دوست دارم . همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند . همان ها که برای همه لبخند دارند . همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند . آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است . بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می...
-
فریدون مشیری
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 00:46
یک شب از دست کسی باده ای خواهم خورد که مرا با خود تا آن سوی اسرار جهان خواهد برد با من از هست به بود با من از نور به تاریکی از شعله به دود با من از آوا تا خاموشی دورتر شاید تا عمق فراموشی راه خواهد پیمود کی از آن سرمستی خواهم رست ؟ کی به همراهان خواهم پیوست ؟ من امیدی را در خود بارور ساخته ام تار و پودش را با عشق تو...
-
منم زیبا
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1390 14:31
که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن که من...
-
سهراب سپهری
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1390 19:24
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزو های کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می...