-
" دکتر علی شریعتی "
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 15:31
بغض، بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست... اگر بشکند دیگر اعتراض نیست التماس است!
-
دلتنگی!
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 00:55
دلتنگی یعنی..........روبروی دریا ایستاده باشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند!!!!
-
نیمه شعبان مبارک...
شنبه 25 تیرماه سال 1390 16:31
ولادت خجسته منجی عالم بشریت حضرت مهدی ( عج ) و روز جهانی مستضعفین را تبریک عرض می نمایم....
-
بغض!
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 19:08
خندیدن، خوب است. قهقهه، عالی است. گریستن، آدم را آرام می کند اما… لعنت بر بغض !
-
گاهی..
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 22:31
همیشه دور بودن به معنای فراموش کردن نیست گاهی فرصتی ست برای دلتنگ شدن....
-
سهراب!
جمعه 17 تیرماه سال 1390 00:51
من در این قبرستان روزگارم مشکیست تکه سنگی دارم می کشم بر دوشم خورده اعمالی نیز می برم دنبالم ؛ و چه وزنی به سر انداخته ای سهرابم نه بدستم شمعی نه چراغی و نه مهتاب در این ظلمت شب تا شود تاریِ این قبر وجودم روشن نه نسیمی نه گلی نه درختی و نه رودی نه غزلخوانیِ بلبل نه به سر قبر من اید ز وفا رهگذری که بخواند ز برایم دو سه...
-
کاش
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 01:55
ای کــاش آدمــا همانقدر که از ارتــفاع میترسیدند ، کمی هم از پســتی هراس داشتند
-
دکتر شریعتی
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 01:40
هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ؟
-
سهراب!
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 23:27
در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است... و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمیکرد و خاصیت عشق این است
-
سهراب سپهری !
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 21:53
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره، فکر، زمین، عشق، هوا مال من است چه اهمیت دارد اگر گاه می رویند قارچ های غربت و به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
-
دکتر شریعتی!
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 23:37
در خیابان با کفش راه بروی به یاد خدا باشی بهتر از آن است که در مسجد سر نماز یاد کفش هایت باشی
-
دکتر شریعتی
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 23:30
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد.. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخش
-
احساس
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 23:12
برای من اینکه بگویند شنهای ساحل نرم است کافی نیست . میخواهم این نرمی را با پاهای برهنه خود احساس کنم ....
-
سهراب سپهری !
شنبه 11 تیرماه سال 1390 20:40
باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ...
-
خواب!
شنبه 11 تیرماه سال 1390 20:36
هر که با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود سهراب سپهری
-
تنهایی!
جمعه 10 تیرماه سال 1390 15:46
تنهایی ام را با کســــــــــی قسمت نـــــخواهم کرد !یک بار قسمت کردم ، چندیـــــــــن برابر شد ...
-
قفس!
جمعه 10 تیرماه سال 1390 15:37
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود و با تعجب به ماهی نگاه میکرد. با خود میگفت: سقف قفسش که شکسته پس چرا پرواز نمیکند!
-
مترسک
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 01:33
مترسک گفت خدایا شاهد باش مرا برای ترساندن آفریدن...وگرنه من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من مرد
-
!!
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 15:27
من آن نی ام که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلالست و آب بی تو حرام
-
قلب!
شنبه 4 تیرماه سال 1390 22:58
پدرم می گوید : قلب لانه گنجشک نیست که در بهار ساخته شود و در پاییز ، باد آن را با خود ببرد، قلب راستش نمیدانم چیست؟! .....اما این را میدانم که جای آدم های خیلی خیلی خوب است.....
-
یاد!
شنبه 4 تیرماه سال 1390 22:51
هنوز روی خاکیم و یادمان نمیکنند....وای به روزی که خاکمان کنند....
-
رنگین کمان!
جمعه 3 تیرماه سال 1390 12:46
رنگین کمان لحظه ی زیبای دیگریست از اعجاز طبیعت و پاداش کسانیست که تا آخرین لحظه زیر باران می مانند ...
-
افسوس!
جمعه 3 تیرماه سال 1390 12:35
کاش می شد به زمانی برگشت که غم بزرگم شکستن نوک مدادم بود...افسوووس....
-
بندگانتان چه بیاموزند؟
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 18:34
از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ گفت: "بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند، عاشقشان باشد" "بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند اما نمی دانند که چگونه عشقشان را ابراز کنند...
-
گل سرخ
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 18:25
ب عضی ها گله دارند که چرا؟ گل سرخ خار دارد... در این فکرم که چرا نمی گویند:عجب... این بوته خار٫ گل سرخ دارد!!...
-
چوبی بمان!
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 23:30
پینوکیو ... چوبی بمان ! آدم ها سنگی اند ! دنیایشان قشنگ نیست ...
-
زندگی دانشجویی به روایت تصاویر
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 00:13
حتما به ادامه مطلب بروید جالبه ساعت ۲ نصف شب یک اتاق ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه ساعت ۴ صبح هنگام خواب وضعیت تحصیل در خوابگاه اولین روزهای خوابگاه گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز پایان گفت و گو امکانات غذایی در خوابگاه طریقه ظرف شستن در خوابگاه اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان و این هم آخر...
-
ای کاش!
شنبه 7 خردادماه سال 1390 23:24
ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم تا دست کشی بر سر سودا زده من...
-
شعر زیبای استاد شهریار
شنبه 7 خردادماه سال 1390 19:43
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما رامهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟ وه که با این عمر...
-
یک داستان واقعی
جمعه 6 خردادماه سال 1390 20:17
این یک داستان واقعی درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد... سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم... پدر و مادر...