-
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)..
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 22:39
محرم ماه بالیدن است نه نالیدن... بساطش آموزه است نه موزه... تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن... نماد شعور مذهب است تا شور مذهب... " تلنگری دگر....." منتظران مهدی به هوش باشند..... حسین را منتظرانش کشتند...!!!!! التماس دعا
-
من خدایی دارم....
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 01:15
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است نه در ان بالاها مهربان، خوب، قشنگ چهره اش نورانیست گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من او مرا می فهمد او مرا می خواند، او مرا می خواهد
-
اشک رازیست...
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 00:02
اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی که چنان بدانی… من درد مشترکم مرا فریاد کن.
-
دردم از یار است و درمان نیز هم
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 16:15
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم اینکه می گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم یاد باد آن کوبه قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم دوستان در پرده می گویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم چو سر آمد دولت شبهای وصل بگذرد ایام هجران نیزهم هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و...
-
دل من حوصله کن...
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 15:44
دل من حوصله کن، داد زدن ممنوع است کم بکن این گله، فریـاد زدن ممنوع است بیـن این قـوم که هـر کـار ثوابیست کباب دل دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت حـرفی از پیشه فرهـاد زدن ممنـوع است شادی از منظــر این قوم گناهیست بزرگ بـزن آهنگ، ولی شـــاد زدن ممنوع است
-
سال نو مبارک...
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1390 22:59
بوی گل نرگس؟ - نه، که بوی خوش عید است! شو پنجره بگشا، که نسیم است و نوید است. رو خار غم از دل بکن، ای دوست، که نوروز هنگام درخشیدن گلهای امید است. بر لالهء از برف برون آمده بنگر، چون روی تو، کز بوسه من سرخ و سپید است. با نقل و نبیدم نبود کار، که امروز روی تو مرا عید و لبت نقل و نبید است. گر با دل خونین، لب خندان...
-
بی قرار..!!
شنبه 20 اسفندماه سال 1390 01:30
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق وسکوت تو جواب همه...
-
فریدون مشیری...
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 22:54
در صبح آشنایی شیرینمان ،تو را گفتم که :«مرد عشق نئی» باورت نبود در این غروب تلخ جدایی هنوز هم می خواهمت چو روز نخستین ولی چه سود؟ پنداشتی که کوره ی سوزان عشق من دور از نگاه گرم تو خاموش می شود؟ پنداشتی که یاد تو ،این یاد دلنواز در تنگنای سینه فراموش می شود؟ تو رفته ای که بی من،تنها سفر کنی من مانده ام که بی تو ،شبها...
-
وجودی دارم از مهرت گدازان...
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 22:11
مرا خود با تو سری در میان هست وگرنه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست
-
سعدی..
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 13:06
چنان در قید مهرت پایبندم که گویی آهوی سر در کمندم گهی بر درد بی درمان بگریم گهی بر حال بی سامان بخندم نه مجنونم که دل بردارم از دوست مده گر عاقلی بیهوده پندم
-
در جواب شعر ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم )
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 22:05
بی تو طوفان زده دشت جنونم صید افتاده بخونم تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی چون در خانه ببستم ، دگر از پای نشستم ، گوئیا زلزله آمد ، گوئیا خانه فرو...
-
اشتیاق!
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1390 22:00
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم...
-
اینم یه پست متفاوت!
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 00:21
سلام دوستای گلم.. این دفعه گفتم یک پست متفاوت بذارم چند تا آهنگه امیدوارم خوشتون بیاد اگرم دوست نداشتین باید ببخشید دیگه Ali Raha - Delvapas Dariush - Vadeye Ma Labe Darya Mahan Shojaee - Hesse Tanhayi Maziyar Fallahi - Bazam Baroon Mohammad Reza Hedayati - Donya Koochike
-
زیر باران دیدمش ..!
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 18:54
زیر یک باران نم نم دیدمش با شگرد عاشقی فهمیدمش با همان احساس سبز عاشقی لا به لای آرزو پیچیدمش مثل حالا در تخیل های شعر بارها در یک غزل فهمیدمش رفت٬اما خاطرات او نرفت کاشکی می شد که می بخشیدمش جای تو خالی ٬ من و بارندگی بوی نم را جای تو بوئیدمش
-
خدایا..!
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 13:23
خدایا! نمی گویم که دستم را بگیر... عمریست گرفته ای... مبادا رها کنی!
-
سعدی..
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 22:32
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم قضای عهد ماضی را شبی دستی بر افشانم چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی خلاف من که بگرفتست دامن در مغیلانم به دریایی درافتادم که پایانش نمی بینم کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی دانم شبان آهسته...
-
آهسته رو..!!
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 14:46
ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود
-
آری...
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 17:10
-
بازگرد ای خاطرات کودکی...
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 20:36
بازگرد ای خاطرات کودکی برسوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند اموز روباه وخروس روبه مکارو دزد وچاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی...
-
السلام علیک یا اباعبدالله...
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 18:56
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی باقلم نقش حبابی بر لب دریا کشید گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا تصویری از سقا کشید گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم گریه کرد آهی کشیدو زینب کبری کشید السلام علیک یا اباعبدالله – ماه محرم تسلیت باد....
-
باز باران٬ با ترانه!
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 22:05
باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟ پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟ خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟ کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬ بی...
-
مسلمانان مرا وقتی دلی بود !!
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 22:44
مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو میافتادم از غم به تدبیرش امید ساحلی بود دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استظهار هر اهل دلی بود ز من ضایع شد اندر کوی جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بیعیب حرمان نیست لیکن ز من محرومتر کی سایلی بود بر این جان پریشان رحمت آرید که وقتی کاردانی کاملی...
-
الوداع . . .(راحم ژیان فرد)
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 12:43
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA می روم . . . می روم دور از تو دور الوداع لیلای این شب های من ماه گمگشته به خلوت های بی مهتاب من ! Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نقش رویت مانده در بتخانه ی ویران من صد تبر زین هم نشاید بشکند عزای من سنگ تنهایی به دوشم تا ابد لیلای من Normal 0 false false...
-
ساقی...فریدون مشیری
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 19:17
کاش می دیدم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است آه وقتی که تو لبخند نگاهت را می تابانی بال مژگان بلندت را می خوابانی آه وقتی که توچشمانت آن جام لبالب از جاندارو را سوی این تشنه جان سوخته می گردانی موج موسیقی عشق از دلم می گذرد روح گلرنگ شراب در تنم می گردد دست ویرانگر شوق پرپرم می کند ای غنچه رنگین پر پر من در...
-
آخرین جرعه این جام !
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 13:28
همه میپرسند : چیست در زمزمه مبهم آب ؟ چیست در همهمه دلکش برگ ؟ چیست در بازی آن ابر سپید ؟ روی این آبی آرام بلند ، که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال ؟ چیست در خلوت خاموش کبوترها ؟ چیست در کوشش بی حاصل موج ؟ چیست در خنده جام ؟ که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری ؟ نه به ابر ، نه به آب ، نه به برگ، نه به این آبی...
-
عاشق این شعرم....
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 18:46
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی...
-
غرور!
شنبه 15 مردادماه سال 1390 17:16
کاش غرورم را که در پستوی سادگی ام پنهان بود می یافتی، اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم..
-
ابر باش!
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 12:15
باران نباش تا با آن التماس به پنجره بکوبی که نگاهت کنند ابر باش که با التماس نگاهت کنند که بباری
-
دکتر شریعتی!
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 15:47
عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه ی یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه ی دنیا...
-
:(
جمعه 31 تیرماه سال 1390 14:51
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید