آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد..

وبه اندازه هرروزتو عاشق باشی ...عاشق آنکه تورامی خواهد...

آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد..

وبه اندازه هرروزتو عاشق باشی ...عاشق آنکه تورامی خواهد...

عیدتون مبارک...


هر روز در سکوت خیابان دوردست

روی ردیف نازکی از سیم می نشست


وقتی کبوتران حرم چرخ می زدند

یک بغض کهنه توی گلو داشت...

می شکست


ابری سپید از سر گلدسته می پرید:

جمع کبوتران خوش آواز خودپرست


**آنها که فکر دانه و آبند و این حرم**

**جایی که هر چقدر بخواهند دانه، هست**


**آنها برای حاجتشان بال می زنند**

**اصلا یکی به عشق تو آقا پریده است؟**



رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان

از غصه ی کلاغ،کلاغی که عاشقست


ابر سپید چرخ زد و تکه پاره شد

اما کلاغ،روی همان ارتفاع پست...


آهسته گفت:من که کبوتر نمی شوم

اما دلم به دیدن گلدسته ات خوشست!


قیصر امیت پور . . . !!

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم 


ولی دل به پاییز نسپرده ایم



چو گلدان خالی لب پنجره 


پر از خاطرات ترک خورده ایم




اگر داغ دل بود ما دیده ایم


اگر خون دل بود ما خورده ایم


اگر دل دلیل است ما آورده ایم


اگر داغ شرط است ما برده ایم




اگر دشنه دشمنان گردنیم


اگر خنجر دوستان گرده ایم


گواهی بخواهید اینک گواه


همین زخم هایی که نشمرده ایم


دلی سر بلند و سری سر به زیر


از این دست عمری به سر برده ایم