تنهایی ام را با کســــــــــی قسمت نـــــخواهم کرد !یک بار قسمت کردم ، چندیـــــــــن برابر شد ...
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود و با تعجب به ماهی نگاه میکرد. با خود میگفت: سقف قفسش که شکسته پس چرا پرواز نمیکند!
مترسک گفت خدایا شاهد باش مرا برای ترساندن آفریدن...وگرنه من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من مرد