من دختری از تبار مشرقم
من سکوتم ، سکوت تلخ حرف های ناگفته...
من شکسته در خودم،شکست پاک ترین احساس ها...
من پناه گرفته در غرورم ایستاده میان توفان ها ...
مرا خواهی یافت میان چهاردیواری این اتاق محصور اما اندیشه ام را نه...
...مگر در بیکران های دور میان دشت های آزادی و نور ...
خالی از نیرنگ و فریب و نگاه های کور.
واقعا تلخ
البته در ایران فکر کنم اینجور باشه
همه چیز دختر بودن رو ازش گرفتن
همه افکارش رو و ...
آره ایران رو حداقل مطمئنم
امیدوارم یه روز همه درک کنن دخترم آدمه و احساسات و فکر داره....