آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد..

وبه اندازه هرروزتو عاشق باشی ...عاشق آنکه تورامی خواهد...

آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد..

وبه اندازه هرروزتو عاشق باشی ...عاشق آنکه تورامی خواهد...

در جواب شعر ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم )


بی تو طوفان زده دشت جنونم

صید افتاده بخونم

تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟


بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی

نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی


چون در خانه ببستم ،

دگر از پای نشستم ،

گوئیا زلزله آمد ،

گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی

برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی


چه گریزی ز بر من ؟

که ز کویت نگریزم

گر بمیرم ز غم دل ،

به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدائی ؟

نتوانم ، نتوانم

بی تو من زنده نمانم .....


/font

اشتیاق!


بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را




بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست




دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت



تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو




بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند...بیشتر بخند...
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب...گرم تر بتاب


#cccccc

اینم یه پست متفاوت!

سلام دوستای گلم..

این دفعه گفتم یک پست متفاوت بذارم   چند تا آهنگه امیدوارم خوشتون بیاد اگرم دوست نداشتین باید ببخشید دیگه


Ali Raha - Delvapas


Dariush - Vadeye Ma Labe Darya


Mahan Shojaee - Hesse Tanhayi


Maziyar Fallahi - Bazam Baroon


Mohammad Reza Hedayati - Donya Koochike

زیر باران دیدمش ..!

زیر یک باران نم نم دیدمش 

با شگرد عاشقی فهمیدمش

با همان احساس سبز عاشقی

لا به لای آرزو پیچیدمش

مثل حالا در تخیل های شعر

بارها در یک غزل فهمیدمش

رفت٬اما خاطرات او نرفت

کاشکی می شد که می بخشیدمش

جای تو خالی ٬ من و بارندگی

بوی نم را جای تو بوئیدمش