کی از آن سرمستی خواهم رست ؟
کی به همراهان خواهم پیوست ؟
من امیدی را در خود
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام
مثل تابیدن مهری در دل
مثل جوشیدن شعری از جان
مثل بالیدن عطری در گل
جریان خواهم یافت
مست از شوق تو از عمق فراموشی
راه خواهم افتاد
باز از ریشه به برگ
باز از بود به هست
باز از خاموشی تا فریاد
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب
با درختان بنشین
کی ؟ کجا ؟ آه نمی دانم
ای کدامین ساقی
ای کدامین شب
منتظر می مانم
سلام
شعر زیبایی بود
منم هوادار همیشگی شعرای مشیری هستم
خونه خیلی قشنگی دارن
لینک شدید
به ما هم سر بزنید
سلام..
خیلی ممنون..
باشه حتما..
سلام ، وب زیبایی داری اشعار مشیری زنده یاد سهراب را خیلی دوست دارم ، اگر سری بهم بزنی خوشحال میشم . موفق باشی
سلام...
خیلی ممنون
باشه حتما سرمیزنم