آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد..

وبه اندازه هرروزتو عاشق باشی ...عاشق آنکه تورامی خواهد...

آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد..

وبه اندازه هرروزتو عاشق باشی ...عاشق آنکه تورامی خواهد...

مرگ

اکنون تو با مرگ رفته ای ومن اینجا تنها به امید این دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیکتر شوم…… 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ناشناس پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ

خبر به دورترین نقطه جهان برسد

نخواست او به من خسته، بی کمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد

خدا کند ، که نفرین نمی کنم

نکند به او که عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...

بخند هرچند که غمگینی ؛ ببخش هرچند که مسکینی ؛ فراموش کن هرچند که دلگیری ؛ اینگونه بودن زیباست...هرچند که آسان نیست...!

ناشناس پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ

دیشب باز بی خواب شدم بازم

یادم آمد ان روز شیرین

روز اندوه ناک اندوه

شاد بودم با تمام عمق لبخند

یاد آن دسته گلی که چیده بودش زیر باران

روی سبزه راه رفتن, دیدن روی سنوبر های خندان

چشم بر چشم او بود

دست در دست گرمش

عاشقی را هدیه کردم

نور آن چشمان روشن که صدا میزد دلم را

می شنیدم من صدا را

آن صدای قلب او بود که سراسر غرقه در مهرو صفا بود

او میگفت دوستت دارم و دانم نمی مانم برایت ای برایم همچو باران

آری باران بود آن شب

روی بالشت سپدیم غرقه در غرقاب باران بود ان شب

او چه زود از پیش من رفت و رسیدش پیش تنها

چشم تر دیگر ندارد باز خوابی

دیشب باز بی خواب شدم آری


قشنگ بود...
شگفتـــــــا
وقتی کـــــه بــــود ، نمــــی دیدم
وقتی می خــــوانــــد ، نمی شــنـــــیــــدم
وقــــتــــی دیــــــدم ... کـــه نــــــبــــــود
وقتی شنــــــــیـــدم ....که نــخــــوانـــــــد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد